نگاشته شده توسط: changerasht | نوامبر 23, 2008

مراسم بزرگداشت ۲۵ نوامبر در رشت با حضور پروین اردلان

poster1جمعی از فعالان زنان شهر رشت با همکاری سازمان ادوار تحکیم وحدت‌، مراسم بزرگداشتی به مناسبت ۲۵ نوامبر (روز جهانی محو خشونت علیه زنان‌) برگزار کردند‌.

در این مراسم که روز شنبه، دوم آذر‌ماه در محل دفتر شاخه‌ی گیلان این سازمان برگزار شد، پروین اردلان از فعالان سرشناس جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز سخنرانی کرد.

اردلان که موضوع خشونت قانونی نسبت به زنان را برای سخنرانی خود برگزیده بود، با تشریح خشونت سیستماتیکی که نسبت parvin1به زنان اعمال می‌شود، شرایط فعلی را بسیار حساس خواند، شرایطی که گرچه تلاش زنان برای خروج از دایره‌ی بسته‌ی خشونت‌، خود موجد خشونت‌هایی دیگر است اما در نهایت به دموکراتیزه شدن جامعه منجر خواهد شد.

اردلان در انتهای این مراسم به پرسش‌های حاضران پیرامون جنبش زنان‌، همبستگی جنبش زنان با دیگر جنبش‌ها در عین حفظ استقلال جنبش زنان‌، و کمپین یک میلیون امضا پاسخ داد‌‌. گزارش مشروح این مراسم به زودی منتشر خواهد شد.

نگاشته شده توسط: changerasht | نوامبر 22, 2008

تجاوز خانگی؛ خشونتی پنهان / سعیده یوسفی

بسیاری از مباحث اجتماعی، آن‌قدر گستره‌ی بی‌حد و حصری دارند و آن‌قدر مطالب ریز و درشت مرتبط با آن‌ها فراوان است که گفتن و نوشتن از آن‌ها، تبدیل به پروسه‌ای می‌شود که شاید بتوان سال‌ها وقت صرفشان کرد. حال وقتی به مبحثی می‌پردازیم که از هر طرف، پر از خطوط قرمز شرعی و عرفی است، کار به مراتب سخت‌تر می‌شود.

شاید نوشتن در باب مساله‌ی «‌تجاوز»، یکی از بارزترین این نمونه‌ها باشد. مساله‌ای که نبود و یا لااقل کمبود اطلاعات مربوط به آن از یک طرف و حضور زیاده از حد واقعی‌اش در جوامع مختلف و از جمله جامعه‌ی ما از طرف دیگر، بحث و پژوهش پیرامون این مساله را مشکل و مشکل‌تر می‌سازد.

خواندن سرنوشت زنی که توسط همسر و یا مردی دیگر، با وحشیانه‌ترین حالات ممکن، مورد تجاوز قرار گرفته، نه تنها لذت‌بخش نیست، بلکه در اکثر اوقات نفرت‌انگیز هم است. و بدتر از همه این‌که، وقتی در جامعه‌ای زندگی می‌کنی که تمام مسایلش، از سیاست گرفته تا هنر و ورزش و‌… با مقوله‌ای به نام «‌دین» گره خورده، توقع ظاهراً منطقی از چنین جامعه‌ای این است که مسایلی شبیه به مساله‌ی «‌تجاوز» در آن دیده نشود و یا لااقل کمتر دیده شود.

آن هم در شرایطی که هر کجای آموزه‌های سنتی را که نگاه می‌کنی، پر از دستورات و تاکیداتی است که تقریباً در همه آن‌ها نقش محوری با «‌عدم ارتکاب به گناه» است. اما این فقط ظاهر قضیه است، چرا که با یک مرور گذرا بر همین تاکیدات و دستورات می‌توان به راحتی پی به این نکته برد که بسیاری از احکام موجود در سنت، خود بهترین و موجه‌ترین مجوز جهت ارتکاب به اعمالی است که تجاوز، یکی از آن‌ها و البته بدترین آن‌هاست.

voilenceضمن این‌که نوع نگاه سنت به انسان، به گونه‌ای است که در اکثر این اعمال، زن قانوناً و عرفاً مجبور است که نقش ستمدیده و به عنوان جنس دوم، نقش مفعول را بازی کند. بر هیچ‌کس پوشیده نیست که عدم حفظ باکرگی برای زن در جوامع غربی، به یک مساله‌ی کاملاً شخصی و البته عادی تبدیل شده که با گذشت زمان و تغییرات محیطی ناشی از آن، این مساله روز به روز عادتی‌تر می‌شود. و برعکس در جامعه ما، هنوز «‌باکره ‌بودن»، مهم‌ترین مساله اجتماعی و خانوادگی برای زنان است. حال تصور کنید در چنین جامعه‌ای و با چنین تفکراتی، دختری که مورد تجاوز قرار می‌گیرد، گذشته از تمام اثرات مخرب جسمی و روحی، مجبور به تحمل چه رسوایی بزرگی است و درست همین مساله است که باعث می‌شود بسیاری از زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند، حتی قید شکایت از عامل و یا عاملین تجاوز را نیز بزنند که درون‌گرایی‌های ناشی از آن، خود می‌تواند بزرگ‌ترین اثر مخرب روحی را برای زن به همراه داشته باشد.

اکثر زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند، یا تلاش می‌کنند که این واقعه را از ذهن بیرون کنند (‌که البته این امر تقریباً غیر‌ممکن است) و یا با مخفی کردن این واقعه، سعی می‌کنند تا لااقل از شر آنچه متاسفانه در جامعه ما به اشتباه بی‌آبرویی تلقی می‌شود نجات یابند. (‌هر چند نباید فراموش کرد که عده بسیاری نیز، قادر به تحمل و هضم این مساله نبوده و از راه‌های دیگری، مانند خودکشی، گرایش به سمت مواد مخدر، مشروبات الکلی و‌… استفاده می‌کنند) ضمن این‌که فرآیند معاینات پزشکی، بازجویی‌های پلیسی، رسیدگی به شکایات، مراجعه به دادگاه و‌… در جامعه ما آن‌قدر طولانی و البته زننده است که خود دلیلی دیگر می‌شود برای پنهان کاری این دسته از زنان.

و جالب این‌که در همین جوامع غربی که مسایلی نظیر ارتباطات جنسی (البته رضایت‌مندانه، از بین رفتن باکرگی و بسیاری از مسایل از این قبیل، به مسایلی کاملاً حل شده، عادی و خصوصی تبدیل شده‌اند، رسیدگی به مساله تجاوز و زنان متضرر از این واقعه، بسیار بیشتر و برنامه‌ریزی شده‌تر از جامعه‌ی ما صورت می‌گیرد. جامعه‌ای که با طرح معنایی نادرست از کلماتی نظیر «‌آبرو»، سدی مستحکم‌ در برابر فرآیند حمایت از زنان مورد تجاوز قرار گرفته، ساخته است. زن‌، علی‌رغم قدرت زیاد روحی و احساسی به علت ضعف جسمانی‌ای که نسبت به مرد از آن برخوردار است، تقریباً همیشه (‌به جز مواردی اندک)  و در برخورد با هر مردی که قصد تجاوز به او را داشته باشد، قادر به دفاع از خود نبوده و نیست. که گذشته از تمام خسارت‌های روحی‌ ناشی از آن که البته در اکثر موارد غیر قابل جبران است، در بسیاری شرایط، ابتلا به انواع بیماری‌های مسری که شایع‌ترین‌ آن‌ها ایدز است، تاوان غیر منصفانه‌ای است که زن، تنها به جرم داشتن جسمی ضعیف‌تر از مرد، باید آن را بپردازد.

در این بین یکی از فجیع‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین انواع تجاوز، «‌تجاوز خانگی» است که درصد پنهان‌کاری زنانی که از این نوع تجاوز، مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، به مراتب بیشتر از سایر تجاوزات است. چرا که در اکثر اوقات، زنان گمان می‌کنند وظیفه‌ی شرعی و قانونی‌‌شان است که در هر شرایطی میل جنسی همسرانشان را ارضا کنند.

قرار داشتن زن در دوران قاعدگی، انجام عمل‌های جراحی و لزوم استراحت جسمی و جنسی زن در این مقطع، عدم آمادگی و آرامش روحی زن به دلایل مختلف و یا قرار داشتن وی در هر موقعیت دیگری که او را از نزدیکی جنسی با همسرش ناتوان می‌سازد، و در مقابل عدم توجه مرد به این مسایل و برقراری ارتباط جنسی اجباری از طرف او با زن، نمونه‌هایی هستند که به طور روزمره برای بسیاری از زنان اتفاق می‌افتد، و از آنجایی که فرد متجاوز، همسر قانونی و رسمی زن بوده و با توجه به حمایت سازمان‌های قضایی از مرد در این‌گونه موارد عدم آشنایی زنان با حقوق اولیه‌ی انسانی و قانونی خود، به ویژه درجامعه ما، در اکثر موارد، این‌گونه حوادث هیچ‌گاه از طرف زن بازگو نشده و تنها به صورت عقده‌هایی پر از انزجار و خشم، از جنس مرد، سرباز خواهد کرد.

و حال تجاوز از هر نوعش که باشد، همین عقده‌های روانی، می‌توانند تبدیل به عاملی بزرگ شوند برای ابتلای زن به بسیاری از اختلالات روحی و روانی بزرگ و جبران‌ناپذیر. زنی که خود در جایگاه یک مادر، مسوول اصلی پرورش و تربیت زنان دیگری است.

نگاشته شده توسط: changerasht | نوامبر 15, 2008

شروعی دوباره / زهره اسدپور

zohreh1«باید دوباره شرو‌ع کنیم و اگر هیچ‌وقت این کار را رها نکرده بودیم، باید این‌بار جدی‌تر به آن بپردازیم».

همه‌ی این‌ها را می‌دانم‌، اما اگر مرضیه سر قرار نیاید و بهانه‌ای بیابم برای فرار از امضا جمع کردن، ناراحت نخواهم شد. انگار یادم رفته است چگونه با آدم‌ها حرف بزنم و اگر امضا نکنند چه‌؟

اگر مشکلی بپیش بیاید چه، آیا مرضیه هم آمادگی پرداخت هزینه‌ی زندان و حکم برای جمع‌آوری امضا را دارد یا نه‌؟

اما همه‌ی این نگرانی‌ها  در چند دقیقه‌ای که منتظر مرضیه هستم رنگ می‌بازند، و وقتی او را از آن سوی خیابان می‌بینم که لبخند‌زنان پیش می‌آید، در‌می‌یابم بیمی از پرداخت هزینه‌ی احتمالی ندارد، داخل خیابان فرعی می‌شویم‌، اولین مغازه‌ی خدمات کامپیوتری مقصد ما است‌، داخل می شویم و فلاپی شامل بیانیه را می‌دهم تا پرینت بگیرد و بعد پیش از این‌که از مغازه خارج شویم از او می‌خواهم بیانیه را بخواند و اگر موافق است، امضا کند و اگر سوالی دارد بپرسد، منتظر می‌مانم‌، می‌خواند‌ و می‌پرسد، پاسخ می‌دهیم‌، قانع نمی‌شود، بحث می‌کنیم‌، دوستانه و با لبخند‌، مرد امضا نمی‌کند اما می پذیرد که شرایط قانونی زنان نا‌عادلانه است.

کمی دورتر زن و شوهر میان‌سالی مشغول کار در مغازه‌ی ساندویچی‌شان هستند‌، داخل می‌رویم، درخواست می‌کنیم تا بیانیه‌ها را بخوانند‌، زن بی‌حوصله به نظر می‌رسد نمی‌خواند و می‌خواهد من برایش توضیح دهم‌، می‌گویم و او با گیلکی غلیظ سوال‌هایی از من می‌پرسد‌، مرضیه پاسخ می‌دهد، با نگاه‌هایی مشکوک نگاهمان می‌کند‌، از او می‌خواهم بیانیه را بخواند‌، می‌گوید که حوصله ندارد‌، می‌پرسم می‌خواهد برایش بخوانم و می‌پذیرد‌، و شروع می‌کنم به خواندن بیانیه‌، «در بسیاری از جوامع اعتقاد بر این است…» و هنوز به قانونی بودن ازدواج دختر خردسال با پیرمرد ۷۰ ساله به اذن پدر نرسیده‌ام که خودکار را از دستم می‌گیرد و امضا می‌کند. و بعد نام شوهرش را هم اضافه می‌کند و دعای خیرش را بدرقه‌ی راهمان‌.

از مرضیه جدا می‌شویم و هر کدام در جست‌وجوی فردی که با اوسخن بگوییم به سویی می‌رویم‌، پیرمردی پشت ویترین بسیار ساده‌ی مغازه‌ای ایستاده است‌، اجازه می‌گیرم‌، پیرمرد با تانی بسیار اجازه می‌دهد، و باب گفت و گو را با او باز می‌کنم‌، از هر تبعیضی که سخن می‌گویم‌، نمی‌پذیرد که در قانون باشد‌، از دفترچه برایش درباره‌ی مفاد قانونی می‌خوانم‌، یک‌بار هم سرم داد می‌کشد کدام مردی دخترش را در سن هشت سالگی شوهر داده است؟ و برایش از زهرای ۱۱ ساله می‌گویم که با چراغ سبز قانون به حجله‌ی مرگ فرستاده شد، از ارث می‌گویم از زنی که از زمین ارث نمی‌برد، حتی اگر تمام عمرش پا به پای شوهر روی زمین کار کرده باشد‌، فرسایشی به نظر می‌رسد، حدود ۲۰ دقیقه‌ای بحث می‌کنیم و آخرین اعتراضش این است شما باید فقط از زن‌ها امضا بگیرید، این مسأله به زن‌ها مربوط می‌شود، از عواطف انسانی می‌گویم و از این‌که آیا می‌تواند تبعیض را نسبت به همسر‌، مادر و یا دخترش بپذیرد‌؟ و نهایتاً امضا می‌کند…

زمان زیادی صرف کرده‌ایم و امضاهای کمی گرفته‌ایم‌، اما خوشحالم‌،  تحولی رخ داده است‌، در جست‌وجوی آن‌ها که با بیانیه موافقتند نیستم‌، اگر بیابمشان چه بهتر‌، این‌بار در جست‌وجوی بحث و گفت و گویم‌، مهم نیست که به یک میلیون امضا کی می‌رسیم، مهم این است که ما گفت و گوی بی‌واسطه با مردم را برگزیده‌ایم‌.

مهم این است که این شیوه ما را از دایره‌ی بسته‌ی تعدادی محدود خارج می‌کند، گفتمان برابر‌ی‌خواهی را ترویج می‌دهد و خواست رفع تبعیض را بیش از پیش عمومی می‌کند و از این‌رو است که نمی‌توان چنین جنبشی را مرعوب یا محدود کرد‌.

حتی اگر بیش از گذشته حکم‌های بازداشت و تفتیش و محرومیت از تحصیل و ممنوعیت خروج از کشور برایمان صادر کنند، جنبش زنان از همه‌ی این‌ها نشان افتخاری می‌سازد بر تارک سازش‌ناپذیزی و مداومت خود، مبارزه‌ی ما مبارزه‌ای چند وجهی و پیش‌رونده است که دیگر به ضرب هیچ چماقی نمی‌توان متوقفش کرد.

human2تغییر برای برابری: ما، امضا کنندگان این نامه (سازمان‌های زنان و حقوق بشر) نگرانی عمیق خود را در رابطه با افزایش فشار و آزار فعالین زنان مدافع حقوق بشر بیان می‌کنیم. حكومت ایران در طی سه سال گذشته دست به سرکوب سیستماتیک و گسترده فعالان حقوق زنان زده است.

پس از برخورد خشن و بی‌رحمانه با تجمع ۲۲ خرداد ۸۵، مقامات ایرانی بسیاری از مدافعان حقوق بشر زن را که در زمینه‌های مختلف برای ارتقاء برابری جنسیتی و حقوق بشر در ایران فعال بودند را بازداشت، تهدید، و بازجویی کرده و مورد پیگرد قرار داده است. یکی از اهداف سرکوب اعضای کمپین یک میلیون امضا هستند.

کمپین حرکتی اجتماعی است که از دو سال پیش برای ارتقاء برابری جنسیتی در قوانین ایران آغاز شده است. هدف کمپین گسترش آگاهی از قوانین تبعیض‌آمیز ایران علیه زنان با جمع‌آوری یک میلیون امضا در حمایت از لغو آن است. مامورین اجرای قانون با مورد پیگرد قرار دادن حداقل ۴۵ نفر از اعضای کمپین عکس‌العمل نشان دادند. اعضای کمپین برای نوشتن، برگزاری جلسات در منازل (‌در حالی که این امکان را در فضای عمومی ندارند) و جمع‌آوری امضا محکوم شده‌اند. حکومت به توقیف ارعاب و منع فعالین حقوق زنان از مسافرت ادامه داده است.

موارد جدید شامل:

محكوميت زينب پیغمبرزاده از اعضاى کمپین

بازداشت عشا مومنی، دانشجو و عضو کمپین، از ۲۴ مهر تا کنون

ممنوع‌الخروج شدن سوسن طهماسبی از اعضای کمپین

تفتیش منزل پرستو الله‌یاری از اعضای کمپین، و توقیف کامپیوتر و دیگر وسایل مرتبط با کمپین وی.

در روز ۱۲ آبان سال ۸۷ دادگاه زینب پیغمبر‌زاده را به یک سال حبس محکوم کرد. این حکم تا سه سال معلق شده است و پیغمبر‌زاده در این مدت باید خود را هر چهار ماه یک بار به وزارت اطلاعات برای ارائه گزارش معرفی کند. این حکم در ارتباط با تجمع ۱۳ اسفند سال ۸۶ است که وی به همراه ۳۲ فعال حقوق زنان در تجمع صلح‌آمیزی در حمایت از فعالان حقوق زنان که در دادگاه بودند، بازداشت شد. همچنین پیغمبر‌زاده اولین عضو کمپین است که هنگام جم‌ آوری امضا بازداشت شده است.

در ۲۴ مهر ۸۷ دو فرد که خود را پلیس راهنمایی رانندگی معرفی کردند، عشا مومنی را به دلیل سبقت غیر‌مجاز بازداشت کردند. عشا مومنی با تابعیت ایرانی آمریکایی، دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، نورثریج است که مشغول تحقیق بر جنبش زنان ایران برای پایان نامه ی فوق لیسانسش بود. او در بند ۲۰۹ زندان اوین بازداشت است. همچنین مامورین اطلاعات به تفتیش خانه ی مومنی پرداخته و کامپیوتر و فیلم‌های مصاحبه‌های فعالین کمپین یک میلیون امضا را که بخشی از پروژه‌ی پایان‌نامه‌ی وی بود توقیف کردند.

در روز ۲۷ مهر سال ۸۷ ماموران اطلاعات، پاسپورت سوسن طهماسبی را در فرودگاه امام خمینی توقیف کرده و او را ممنوع الخروج کردند. در همان روز خانه‌ی طهماسبی مورد تفتیش پنج مامور قرار گرفت و کامپیوتر، کتابها و برخی وسایلش ضبط شد. این چهارمین بار است که سوسن طهماسبی ممنوع‌الخروج می‌شود و با وجود بازجویی‌های مکرر، هنوز دلیل ممنوع‌الخروجی را به وی ابلاغ نکرده‌اند. سه روز پیش طهماسبی در اداره‌ی اطلاعات دادگاه انقلاب، پنج ساعت مورد بازجویی قرار گرفت.

در روز ۲۷ مهر ۸۷ دو مامور کلانتری گیشا خانه‌ی پرستو الله‌یاری را در زمانی که او در سر کار بود تفتیش کردند. مامورین پلیس لبتاپ، سی‌دی‌ها، کتاب‌ها، آلبوم‌های عکس و دیگر وسایل مرتبط با کمپین او را توقیف کرده و احضاریه‌ای را به مادرش دادند. سپس مامورین امنیتی الله‌یاری را تا دادگاه انقلاب همراهی کرده و در آنجا بازپرس پرونده او را مورد بازجویی قرار داد. روز قبل الله‌یاری و دیگر اعضای کمپین دیداری در پارک لاله تهران داشتند که پس از دستور پلیس متفرق شدند.

ما شدیداً به ادامه‌ی فشار بر این فعالین که به خاطر فعالیت صلح‌آمیز برای ارتقاء حقوق زنان مورد آزار قرار گرفته‌اند اعتراض داریم. ما از دولت ایران می‌خواهیم که به آزادی اجتماع و تجمع این فعالین احترام بگذارد. این حقوق جزئی از اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی است که ایران نیز به آن پیوسته و قانوناً ملزم به پیروی از آن است.

ما مشخصاً تاکید می‌کنیم که این اعمال مقامات ایرانی نقض مستقیم چندین ماده از اعلامیه مدافعان حقوق بشر، منتشر شده در مجمع سازمان ملل در ۹ دسامبر ۱۹۹۸ است. به طور مشخص: ماده یک (‌به رسمیت شناختن هر شخص، فردی یا گروهی، که برای ارتقاء و محافظت از حقوق بشر تلاش می‌کند)، ماده پنج (‌به رسمیت شناختن حقوق مدافعان در دیدار و گردهمایی صلح‌آمیز، برای پیوستن و یا شکل دادن سازمان‌های غیر دولتی، انجمن‌ها و گروه‌ها، و رابطه با دیگر سازمان‌های غیر دولتی و یا خارجی)، و ماده ۹ (مانع نشدن و دادن امکان مذاکره به مدافعان با افراد در سطح بین‌المللی در رابطه با حقوق بشر).

در سوم آبان ۸۷، ایران حمایت خود را از محافظت از مدافعان حقوق بشر با حضور فعال در دیالوگی تعاملی در مجمع عمومی سازمان ملل و دررابطه با گزارش مخصوص سازمان ملل از مدافعان حقوق بشر اعلام کرد. ولى در دهمين سالگرد اين اعلامیه، دولت ایران اعلامیه و نفس آن را نقض مى كند.

اگر دولت ایران می‌خواهد به تعهداتش در پیمان‌نامه‌های بین‌المللی که عضو آن است پایدار بماند، سازمان‌های جامعه مدنی باید اجازه مراوده آزادانه و مسافرت برای شرکت در کنفرانس‌های بین‌المللی را داشته باشند. از این رو خواسته‌هاى ما از دولت ایران چنین است:

لغو محکومیت زینب پیغمبر‌زاده

آزادی عشا مومنی و برگرداندن وسایلش

بازگرداندن پاسپورت و دیگر وسایل ضبط شده‌ی سوسن طهماسبی و رفع ممنوع‌الخروجی وی که بارها اعمال شده

بازگرداندن وسایل پرستو الله‌یاری به وی و رفع اتهام از وی

پایان دادن به فشار و پیگرد تمام فعالان و مدافعان حقوق بشر در ایران که شامل اعضای کمپین یک میلیون امضا نیز می‌شود.

از شما به خاطر توجه به این مشکلات سپاسگزاریم.

متیوایستون، مدير برنامه مدافعان حقوق بشر حقوق بشر نخست

سانیلا آبیسكارا، مدير اجرايى دیده‌بان بین‌المللی فعالیت حقوقی زنان، آسیا اقیانوس آرام

نهاد ابول کمسان، مدير اجرايى مركز مصرى براى حقوق زنان

سهير بالحسن، مدير فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر

تاینا بین‌ایمه، مدير اجرايى برابری اکنون

شارلوت بانچ، مدير اجرايى مرکز سراسری رهبری زنان

سیندی کلارک، مدير موقت انجمن حقوق زنان در توسعه

فریدة ضيف، بخش حقوق زنان دیده بان حقوق بشر

لینسی فرنسیس، هماهنگ‌كننده محلى مجمع آسیا، اقیانوس آرام در توسعه زنان

هادی قائمی، هماهنگ‌کننده کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران

مری لالور، مدير خط اول بنیاد بین‌المللی برای محافظت از مدافعان حقوق بشر

ویرادا سومسوادى، ریيس بنیاد زنان، توسعه‌ی روستایی و حقوقی اریک اسکات- دبير كل سازمان جهانی علیه شکنجه

زنان تحت قوانین اسلامی- شبکه اتحاد بین‌الملل

zohrehتغییر برای برابری – زهره اسد‌پور از اعضای کمپین یک میلیون امضا در کمپین رشت از پذیرش در دانشگاه آزاد بازداشته شد. زهره اسد‌پور که در سال جاری۱۳۸۷) ) در کنکور کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی دانشگاه آزاد شرکت کرده بود، پاسخی از سوی دانشگاه مبنی بر قبولی یا عدم قبولی دریافت نکرد و بعد دریافت که از گزینش دانشگاه آزاد رد شده است.

او در این باره در گفت و گو با تغییر برای برابری می‌گوید: «‌هنگام اعلام نتایج پیغامی با این مضمون که اطلاعات مورد نظر یافت نشد، روی مونیتور آمد! با مرکز آزمون دانشگاه تماس گرفتم، اظهار بی‌اطلاعی کردند. دو بار اعتراضم را تنظیم کردم به آن‌ها ارائه دادم آن‌ها هم قول دادند طی دو هفته به من پاسخ دهند، اما اکنون بعد از گذشت حدود دو ماه هنوز هیچ پاسخی نگرفته ام».

به گفته اسدپور، این نخستین سالی است که دانشگاه آزاد هم افراد را از گزینش رد می‌کند. او در این باره که آیا دانشجویان دیگری هم در وضعیتی مشابه با او هستند می‌گوید: «‌من از طریق دانشجویان دیگری که محروم از تحصیل شده بودند باخبر شدم که دانشگاه آزاد تعدادی از شرکت‌کنندگان را از گزینش رد کرده است و من هم جز آن عده هستم. تا آنجا که اطلاع دارم حدود ۱۰ نفر وضعیت مرا دارند».

او در این باره که پاسخ دانشگاه چه بوده است می‌گوید: «این‌‌طور که گفته می‌شد گویا صلاحیت افراد از سوی وزارت اطلاعات رد شده است. از میان رد صلاحیت شدگان غیر از من باقی فعالان دانشجویی هستند. گویا چندنفر بهایی هم هستند. از قرار معلوم تنها فعال زنانی که محروم از تحصیل شده من هستم».

وی درباره اقداماتی که تاکنون انجام داده‌اند، می‌گوید: «ما مدتی بنا به در خواست مسوولین دانشگاه و با امید به حل مشکل از طریق رایزنی از رسانه‌ای کردن این موضوع خودداری کردیم اما اکنون که به نظر می‌رسد مشکل ما حل نخواهد شد، تصمیم گرفته‌ایم که مشکل‌مان را رسانه‌ای کنیم».

نگاشته شده توسط: changerasht | نوامبر 7, 2008

سقط جنین /سحر روان

img0374a351سقط جنین یکی از مسایل بحث‌برانگیز در میان مسایل جامعه و زنان است. آمارهای رسمی و غیر‌رسمی از وجود این پدیده در تمام جوامع خبر می‌دهند‌. هرچند برخورد جوامع با این مساله با هم متفاوت است.

طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال حدود ۲۱۰ میلیون حاملگی اتفاق می‌افتد که از این میان حدود ۵۰ میلیون آن سقط می‌شوند. سهم سقط‌های غیر‌قانونی از کل سقط‌ها ۲۰ میلیون است.

غیر‌قانونی بودن این سقط‌ها به تبع، عوارضی را نیز در پی دارد که بارزترین آن غیر بهداشتی بودن اکثر سقط‌ها و خطرات بی‌شمار ناشی از آن برای زنان است. ۹۵ درصد این سقط‌های غیر بهداشتی به کشورهای در حال توسعه تعلق دارد. ۱۳ درصد این سقط‌ها در مرکز و جنوب آسیا اتفاق می‌افتد و نتیجه این اقدام به این عمل پرخطر، مرگ روزانه ۲۰۰ زن است.

در کشور ما مانند بسیاری از مسایل دیگر مثل آمار مبتلایان به ایدز، معتادان و… آمار روشن و در عین حال رسمی از میزان سقط جنین وجود ندارد.

اما آمار غیر‌رسمی از وجود ۸۰-۹۰ هزار سقط در کشور خبر می‌دهد که فقط یک درصد آن بهداشتی و ۹۹ درصد آن در شرایط غیر بهداشتی و پرخطر است. در اینجا قصد قضاوت در مورد درستی یا نادرستی این کار و یا اخلاقی یا غیراخلاقی بودن سقط نیست. صرف نظر از نظام اخلاقی و ارزشی حاکم در هر جامعه ای، نیازهایی در دل زندگی روزمره مردم وجود دارد که قابل کتمان نیست و حتی در بدترین شرایط اجتماعی و اوج فشار قانونی برای انکار و نادیده گرفتن آن باز راه‌حل حداقلی خود را در جامعه پیدا خواهد کرد.

زنی که به هر علت دچار حاملگی ناخواسته می‌شود طبیعتاً دست به هر اقدامی برای رهایی از آن می‌زند و از آنجا که طبق قانون مجازات اسلامی، سقط جنین چه عمدی و چه غیر عمدی جرم محسوب شده و مستحق مجازات است، در پاسخ به این نیاز موجود در جامعه شبکه‌ها و مراکز غیر قانونی برای حل مشکل ایجاد می‌شود. مراکزی که بدون هیچ‌گونه نظارتی کار می‌کنند و بعضاً با دریافت هزینه‌های زیاد و به همان میزان بدون تعهد و رعایت موازین پزشکی و بهداشتی جان زنان را به خطر می‌اندازند و عواقب زیادی را سبب‌ساز می‌شود که شروع بسیاری از ناهنجاری‌ها و مشکلات بعدی است. تقریباً هیچ‌کدام از این مراکز، سرویس‌ها و مراقبت‌های بعد از سقط را انجام نمی‌دهند گذشته از آن زنانی که دست به سقط جنین غیر قانونی می‌زنند تمایل کمی برای مراجعه به بیمارستان در زمان بروز عوارض دارند.

بنابراین «آشکارترین اثر قوانین ضد سقط جنین در آمار مرگ و میر مادران و نه در تعداد سقط جنین‌های انجام شده دیده می‌شود». در تحقیقاتی که در جوامع مختلف بعد و قبل از قانونی شدن و یا تعدیل قوانین سقط انجام گرفت بر خلاف انتظار به جای بالا رفتن آمار سقط جنین که انتظار می‌رفت‌، آمار مرگ و میر مادران کاهش یافت، به‌طور مثال در بریتانا در سال ۱۹۶۳ پس از تغییر قوانین سقط جنین این آمار به نصف کاهش یافت.

تحقیقی که توسط گروبر و سایرین (۱۹۹۹) انجام شد، نشان داد کودکانی که بر اثر سقط جنین به دنیا نمی‌آیند اگر به دنیا می‌آمدند «به طور سیستماتیک احتمال داشتند که در شرایط نامطلوب‌تری زندگی کنند: ۶۰ درصد احتمال بیشتری داشت که تنها با یکی از والدین زندگی کنند، ۵۰ درصد احتمال بیشتری داشت که در فقر زندگی کنند، ۴۵ درصد احتمال بیشتری داشت که در خانواری تحت حمایت تامین اجتماعی زندگی کنند، و ۴۰ درصد احتمال بیشتری داشت که در سال اول زندگی تلف شوند».

بیتلر و زوندی (۲-۲۰۰۲) نشان دادند که قانونی کردن سقط جنین باعث کم شدن سو‌رفتار و سو‌استفاده از کودکان شده است: «بهبود شرایط کودکان به طور عمده به علت تغییر در ترکیب مادرانی است که بچه‌دار می‌شوند». مطالعات همچنین نشان می‌دهد که قانونی کردن سقط جنین به دنیا آمدن کودکان «نا‌خواسته» را کاهش می‌دهد (بیتلر و زوندی،۱-۲۰۰۲) که ناخواسته بودن کودک ممکن است به عنوان مثال در رشد کودک تاثیر منفی گذارد. (شپیرو و سایرین ۲۰۰۵)

مطالعات داناهیو و لویت (۲۰۰۱) نشان دادند که افزایش ۱۰۰ مورد سقط جنین برای هر ۱۰۰۰ مورد زایمان موفق آمار جنایت گروه سنی مربوط را ۱۰ درصد پایین می‌آورد. مطالعات ایشان نشان داد که کاهش ناگهانی آمار جنایت در دهه ۹۰ در آمریکا عمدتاً به دلیل قانونی شدن سقط جنین در ۱۹۷۳ بوده است.

همانطور که در قبل گفته شد قانونی بودن سقط جنین اثر مستقیم بر اثر کاهش مرگ و میر زنان خواهد داشت. علاوه بر آن تثبیت حقوق زاد و ولد زنان (پیشگیری و آزادی سقط جنین) در کشورهای غربی اثر مستقیم بر تواناهایی زنان در امر آموزش، احتمال اشتغال، و در آمد داشته است. مطالعات پتزینی (۲۰۰۵) در ۱۲ کشور اروپایی نشان می‌دهد که رضایت زنان از زندگی، بستگی مستقیم با حق کنترل زاد و ولد دارد. آنگریست (۱۹۹۶) نشان داده است که قانونی شدن سقط جنین بر ازدواج در سنین نوجوانی، بچه‌دار شدن در سنین نوجوانی و زاد و ولد در خارج از دایره ازدواج تاثیر کاهنده داشته است.

در پایان باید یاد آور شد که آزادی سقط جنین  باید بخشی از یک سیاست کلان جامعه باشد برای جلوگیری از بروز این مشکل باید به در دسترس بودن وسایل پیشگیری از حاملگی، جریان آزاد و صحیح اطلاعات برای جوانان و نوجوانان و بسیاری از موارد دیگر توجه داشت.

نگاشته شده توسط: changerasht | اکتبر 21, 2008

بازداشت عشا مومنی از فعالان کمپین یک میلیون امضاء

تغییر برای برابری: عشا مومنی عکاس، دانشجو، فعال جنبش زنان و از اعضای کمپین کالیفرنیاست. او روز چهارشنبه ۲۴ مهر در بزرگراه مدرس توسط پلیس نامحسوس بزرگراه بازداشت شد. بازداشت عشا با شیوه غیرمتعارف و غیر قانونی صورت گرفته است. اتومبیل او را به دلیل سبقت غیرمجاز متوقف می کنند در حالی که او را بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین، منتقل می کنند.

پیش از انتقال او به اوبن، ماموران وارد خانه آنها می شوند. آنها هم حکم جلب و هم حکم بازرسی منزل آنها را داشتند و ضمن بازرسی خانه، کامپیوتر و فیلم های ضبط شده برای پروژه دانشجویی او را با خود به زندان اوین منتقل می کنند.

در حالی که دوستان و همراهان عشا بر اطلاع رسانی در مورد بازداشت وی تاکید داشتند اما به خواست خانواده او چند روزی در مورد انتشار خبر اقدامی نکردند. ماموران به خانواده عشا قول مساعد و آزادی عشا را در صورت عدم انتشار خبر داده بودند.

اما روز یکشنبه ۲۸ مهر با گذشت ۵ روز از بازداشت عشا، پدرو مادر وی برای پی گیری وضعیت دخترشان به دادگاه انقلاب مراجعه کردند. به آن ها گفته شده است که دیگر به دادگاه مراجعه نکنند و دادگاه تا پایان بازپرسی پاسخی به سئوالات خانواده نمی دهد.

در مراجعه خانواده عشا به دادگاه انقلاب به گفته پدراو در برگه رایانه ای که آنها از دادگاه دریافت کرده بودند تاریخ بازداشت عشا ۲۷ مهر قید شده بود در حالی که او را روز ۲۴ مهر بازداشت کرده بودند.

لینک مرتبط

نگاشته شده توسط: changerasht | اکتبر 18, 2008

نگاهی به چند اثر از باربارا کروگر /سارا ثابت

«احساس می کنم تمام کارهای من، مبتنی بر شوخی و تفسیری هستند که این شوخی خلق می کند. این کارها متشکل از عکس، مجسمه و چیدمان اند. اما به نظر من، نیروی اصلی کار من، از همان آغاز، بیان و خطاب مستقیم بوده است. در تصاویر و در نوشته ها و پژوهشهایم، و نیز در آخرین چیدمانی که در لندن انجام دادم، همین بیان مستقیم وجود داشته است. بیان مستقیم در همه جا هست، مردم معمولا چنین کاری می کنند و به همین شیوه نیز مورد خطاب قرار می گیرند. شما می توانید از این شیوه در هر شکلی کمک بگیرید. این امر به نوعی شکل دهی هویت ها و کلیشه ها ارتباط و مناسبت دارد، یعنی همان موضوعاتی که مورد علاقه من اند» کروگر

« من مهارت های زبانی خود را توسعه داده ام تا بتوانم با تهدید رو در رو گردم. برای یک دختر، این یگانه راه است، به جای آنکه مجبور باشم اسلحه بکشم!»کروگر

باربارا کروگر هنرمند آمریکائی زاده نیوجرسی است که در عرصه هنر مفهومی فعالیت می کند.او که به بسط هنر مفهومی یا کانسپچوال کمک قابل توجهی کرده قبلا گرافیست و عکاس مجلات بوده است و از این پیشینه در کارهای خود استفاده می‌کند.

اکثر کارهای کروگر مرکب هستند از عکس های سیاه و سفید روی بستری سفید با چارچوب قرمز. اصطلاحات و جمله های اخباری با حروف بولد در کارهایش زیاد دیده می شود که معمولا ضمایری مثل «من»، «تو»، «ما» و «آنها» دارند. در 1 دهه اخیر از ویدئو، فیلم، امکانات شنیداری و پروژکشن در کارهایش استفاده می‌کند و مخاطب بدین ترتیب مورد احاطه مفاهیم مورد نظر او قرار می گیرد.( بدون اینکه به مخاطب آدرس سر راست بدهد)

کارهای او بی درنگ واکنش ایجاد می‌کند و گاهی حتی اتهام برانگیز می شود. او معمولا عکس های مجله یا روزنامه را سیاه و سفید کرده و بزرگ می کند سپس آنها را قطعه قطعه کرده و در زمینه می چیند. عکس ها و متن به شیوه ای ساختارشکنانه با هم ترکیب می‌شوند و مخاطب را به تعمق وا می‌دارند.

» این گونه وی نوعی نقد جدی نسبت به تبعیض جنسی، زن ستیزی و حتی مصرف گرائی را سرلوحه آثارش قرار میدهد، در حالی که همچنان نسبت به انگیزه های نهائی که در توزیع قدرت مضمور است، حساس است. در این آثار همواره نیکخواهی و قساوت های زندگی اجتماعی لو رفته و این سئوال اساسی پررنگ میگردد که «ما در قبال دیگران چگونه به نظر میرسیم!» [1]

کروگر از هنرمندان موج دوم فمینیسم است و خصوصیاتی چون اعتراض به ابژکتیفیکیشن یا شیءکردن در آثار او دیده می‌شود.هنرمندان این نسل برای بیان اعتراض خود به شیء کردن از هرگونه نمایش جنبه تحریک کننده زن پرهیز می‌کنند.

او به عنوان یکی از شاخص‌ترین نمونه های این نسل مفاهیمی ژرف و به دور از مردستیزی را در کارهای خود ارائه می‌دهد.

باربارا برای دور شدن از بیان مسلط هنر رسانه جدیدی را به کار می گیرد تا بدین ترتیب کمتر اسیر واژگان مسلط بر زبان هنر شود. ساختارشکنی از اصلی‌ترین ویژگیهای کارهایش است:

«هر گونه خواندن متن و هر شکل دریافت اثر هنری ناگزیر استوار به جنسیت است.واقعیت کاربرد جنسی شده زبان (SEXIST LANGUAGE ) سبب می‌گردد گفتار و نوشتار بی طرف نباشند و مدام موضع جنسی خود را بیان کنند. پس می‌توان شالوده معنایی متن را که استوار به تمایز جنسی است، اما همواره در صدد انکار این تمایز یا پنهان کردن منش اصلی خود بر‌می‌آید در هم شکست و نقادان فمینیست می خواهند از طریق شالوده شکنی راهی نو و زبانی تازه بیابند.»[2] کارهای کروگر نمود آشکاری از ساختارشکنی فمینیستها را در هنر نشان می دهد.

تصویر زیر یکی از کارهای اوست با عنوان «تو خودت نیستی». در شکل دستی لاک زده را می‌بینیم که چهره اش را در آینه ای تکه تکه می‌بیند. او (به همراه ما) تصویر چند پاره ای از خود را در آینه می‌بیند.تصویری که از یک نقطه حساس در پیشانی شکسته شده و این شکستگی ها در دیگر جهات امتداد پیدا کرده‌آند.صرف نظر از حالت چهره و حس تصویر چند پاره با متنی پاره پاره مواجهیم که می گوید YOU ARE NOT YOURSELF . به ارتباط بین اجزای جمله توجه کنید…

اثر دیگر او نیز با عنوان «نگاه خیره تو از بغل صورت مرا هدف می‌گیرد» نیز نوعی بیان قدرتمند و جسورانه از آگاهی زنان نسبت به این است که دیده می شوند. علیرضا سمیع آذر در مصاحبه با نشریه زنان درباره این اثر چنین توضیح می‌دهد:

او در اين اثر سعي مي‌کند با کنايه نشان دهد زن‌ها اگرچه در معرض تهديد هوسراني مردها هستند، اما خيلي خوب راه ارتباط‌ برقرارکردن را هم فرامي‌گيرند. جان برگر، نويسندة معروف مارکسيست، مي‌گويد: «در طول تاريخ هنر و آثار هنري، هميشه مردها در آثار هنري عمل مي‌کنند درحالي‌كه زن‌ها فقط ظاهر مي‌شوند. مردها زن‌ها را مي‌بينند درحالي‌که زن‌ها فقط خودشان يا نظاره شدنشان توسط مردها را مي‌بينند.» در طول تاريخ هنر، هيچ‌وقت زن‌ها به مردها نگاه نمي‌کنند ولي مردها به زن‌ها خيره هستند. در کارهاي خانم باربارا کروگر، عکس اين گرايش کلي تاريخي را شاهديم، به اين ترتيب که زن‌ها دارند نظاره شدن خودشان را مي‌بينند. زن‌ها مي‌بينند که دارند ديده مي‌شوند و اين ديده شدن اگر به مفهوم شيء‌شدن زن براي بازي‌ها و هوس‌هاي مردانه باشد، ممكن است نفرت‌انگيز تلقي شود. هر زني که در خيابان راه مي‌رود مي‌داند که مردان زيادي دارند نگاهش مي‌کنند و اين نگاه‌ها ممكن است نگاه‌هاي تهديدکننده‌اي باشد. اين نگاه‌ها حريم خصوصي يک زن را به شکلي تهديد مي‌کند. اين اثر خانم باربارا کروگر به‌خوبي نشان مي‌دهد که زن‌ها مي‌توانند تهديدهايي را که همواره عليه آنها وجود دارد درک کنند و راهي را براي نجات خودشان از اين وضعيت تهديدآميز پيدا کنند.

برای اطلاعات بیشتر اینها را ببینید:

توصيف نشانه‌هاي تصويري در آثار باربارا كروگر- تندیس

بارباراکروگر- تندیس

تهدید – خوابگرد

چیدمان های بارباراکروگر

عکس های بارباراکروگر

مصاحبه زنان با سمیع آذر

[1] خوابگرد- یادداشت تهدید- http://rendekhalvatneshin.blogfa.com/post-218.aspx

[2] -احمدی، بابک- حقیقت و زیبایی

نگاشته شده توسط: changerasht | سپتامبر 28, 2008

کارگاه لایحه خانواده

از چندی پیش اعضای سایت میدان به قصد دست‌یابی به لایحه‌ای منطبق با خواسته‌های زنان در مناطق مختلف کشور‌، اقدام به برگزاری سلسله کارگاه‌هایی نموده‌اند که در ان علاه بر بررسی قانون خانواده‌ی موجود‌، به نقد بخش‌های مختلف آن و جمع‌آوری پیشنهادات مختلف می‌پردازند‌.

در این راستا به همت اعضای کمپین در رشت روز پنج‌شنبه چهارم مهر، کارگاه لایحه‌ی خانواده با حضور زهرا مینویی و مریم قنبری از سایت میدان و ۱۶ نفر از زنان فعال رشت و لاهیجان در منزل یکی از اعضای کمپین در رشت‌، برگزار شد.

این کارگاه که با معرفی مختصر برگزار‌کنندگان و میهمانان آغاز شد، با توضیحات خانم مینویی درباره‌ی بخش‌های مختلف قانون خانواده‌ی فعلی (ازدواج، طلاق، حضانت فرزندان‌، حقوق و وظایف زوجین و‌…) ادامه یافت‌.

در بخش بعدی کارگاه، حضار با تقسیم در گروه‌های کوچک‌تر قسمت‌های مختلف قانون خانواده را دقیق‌تر بررسی کرده انتقادات و پیشنهادات خود را تک تک ارایه دادند‌.

نکته‌ی مهم در این کارگاه که هم از سوی برگزار‌کنندگان و هم از سوی میهمانان بسیار خوب ارزیابی شد، همخوانی و هماهنگی پیشنهادات مختلف شرکت‌کنندگان در تدوین لایحه‌ای مترقی و مدرن بود.

کمپین رشت ضمن تقدیر از زحمات آموزشگرانی که رنج سفر را برای برگزاری کارگاه پذیرفتند، برای دوستان سایت میدان در پیشبرد پروژه‌ی خود آرزوی موفقیت می‌کند.

نگاشته شده توسط: changerasht | سپتامبر 23, 2008

نظریه فمنیستی / هدیه بستان

نظریه فمنیستی:

نظریه فمنیستی بخشی از یک رشته پژوهش درباره‌ی زنان است که به‌طور ضمنی یا رسمی، نظام فکری گسترده و عامی را درباره‌ی ویژگی‌های بنیادی زندگی اجتماعی و تجربه‌ی اجتماعی از چشم انداز یک زن ارایه می‌کند.

این نظریه از سه جهت متکی به زنان است: ۱- موضوع عمده‌ی تحقیق و نقطه‌ی شروع همه بررسی‌هایش، موقعیت یا موقعیت‌ها و تجربه‌های زنان در جامعه است.

۲-این نظریه زنان را به‌عنوان موضوع‌های کانونی در فراگرد تحقیق در نظر می‌گیرد یعنی درصدد آن است که جهان را از دیدگاه متمایز زنان در جهان اجتماعی نگاه کند.

۳-نظریه فمنیستی دیدگاه انتقادی و فعالانه‌ای به سود زنان دارد و در پی آن است که جهان بهتری را برای زنان بسازد که به نظر آن‌ها، بدین ترتیب جهان برای بشریت نیز بهتر خواهد شد.

تاریخچه‌ی فمنیسم:

با وجود گوناگونی آثار، سه نوع نظریه گسترده در میان آن‌ها قابل تشخیص است: ۱- جهت‌گیری بر تفاوت‌های جنسی ۲-نابرابری جنسی ۳-ستمگری جنسی

الف: نظریه‌های تفاوت‌های جنسی

۱-تبیین‌هایی زیست‌شناختی، تفاوت‌های جنسی

۲-تبیین‌های نهادی تفاوت‌های جنسی

۳-نظریه‌های روان‌شناختی- اجتماعی جنسیت

ب: نظریه‌های نابرابری جنسی

۱- فمنیسم لیبرالی

۲- فمنیسم مارکسیستی

ج:نظریه‌های ستمگری

۱-فمنیسم روانکاوانه

۲-فمنیسم روادیکالی

۳-فمنیسم سوسیالیستی

الف- نظریه‌های تفاوت‌های جنسی

مضمون اصلی ادبیات مربوط به تفاوت‌های جنسی در دوران معاصر این است که، زندگی روحی درونی زنان در شکل کلی آن با حیات روحی مردان تفاوت دارد. مضمون دوم این است که شکل کلی روابط زنان و تجربه‌های زندگی‌شان شکل متمایزی است. زنان با فرزندان زاده‌ی خودشان رابطه‌ای متفاوت از مردان برقرار می‌کنند. پسران و دختران سبک‌های بازی آشکارا متفاوتی دارند. در واقع، تجربه‌ی کلی زندگی زنان از کودکی تفاوت‌های بنیادی با تجربه‌ی مردان دارد.

تبیین‌های روان‌شناختی و رابطه‌ای تفاوت‌های میان زنان و مردان اساساً بر سه گونه‌اند:

۱-زیست‌شناختی ۲-نهادی ۳-اجتماعی- روان شناختی

تبیین‌های زیست‌شناختی تفاوت‌های جنسی

فروید ساختار شخصیتی متفاوت زنان و مردان را به تفاوت‌های تناسلی و آن فراگردهای شناختی و عاطفی نسبت می‌دهد که با کشف این تفاوت‌های جسمانی از سوی کودکان آغاز می‌شود. آلیس روسی کارکردهای زیست شناختی متفاوت زنان و مردان را به الگوهای متفاوت رشد هورمونی آن‌ها طی چرخه‌ی حیات نسبت می‌دهد که همین امر نیز به نوبه‌ی خود، به تفاوت‌های خاص جنسی در ویژگی‌های چون حساسیت در برابر نور و صدا و تفاوت‌هایی در ارتباطات نیمکره‌های راست و چپ مغز، منجر شده است.

فمنیسم روسی او را به دفاع از تنظیم‌های اجتماعی و فرهنگی سوق می‌دهد که جبران محرومیت‌های زیست شناختی از طریق فراگیری اجتماعی را برای هر دو جنس امکان پذیر می‌سازند، اما به عنوان یک جامعه شناس زیستی، از پذیرش مقولانه‌ی دلالت‌های تحقیقات زیست شناختی دفاع می‌کند.

تبیین های نهادی تفاوت‌های جنسی

تبیین‌های نهادی تفاوت‌های جنسی بر کارکردهای متمایز زنان در زاییدن و مراقبت از کودکان تاکید می‌کنند. همین مسوولیت مادر بودن را باید عامل تعیین کننده عمده در تقسیم کار جنسی گسترده‌تری دانست که زنان را عموماً به کارکردهای همسری، مادری و به حریم خصوصی خانه و خانواده و در نتیجه به یک رشته رودیدادها و تجربه‌های مردانه‌ای مرتبط می‌سازد که با تجربه‌های مردان تفاوت دارند.

هر چند بعضی از نظریه‌پردازان نهادی تفاوت‌های جنسی تقسیم کار جنسی را به‌عنوان یک ضرورت اجتماعی می‌پرسند بعضی دیگر به این نکته آگاهی دارند که عرصه‌های جداگانه‌ی زندگی‌ زنان و مردان ممکن است با الگوهای گسترده‌تر نابرابری جنسی و یا حتی با ستمگری ارتباط داشته باشند.

نظریه‌های روانشناختی- اجتماعی جنسیت

تبیین های روان‌شناختی- اجتماعی تفاوت‌های جنسی بر دو دسته‌اند: یکی نظریه‌های پدیده‌شناختی به معنای وسیع آن و دیگر نظریه‌های اجتماعی شدن

نظریه‌های اجتماعی شدن: با بررسی‌های تجربه‌های یادگیری که عموم انسان‌ها به ویژه کودکان را برای نقش‌های جداگانه آماده می‌سازند و نیز تحلیل عرصه‌های نهادی مردانگی و زنانگی، تحلیل‌های نهادی را تکمیل می‌کنند.

نظریه‌پردازان تفاوت جنسی معمولاً در خواست می‌کنند که شیوه‌های متمایز زندگی زنان، نه به‌عنوان انحراف‌هایی از شیوه‌های به‌هنجار، بلکه به منزله‌ شوق کارآمدی که می‌توانند جای شیوه‌های مردانه را بگیرند، باید به رسمیت شناخته شوند و دانش همگانی، پژوهش دانشگاهی و خود الگوبندی زندگی اجتماعی باید چنان تنظیم گردند که شیوه های هستی زنانه را جدی گیرند.

ب- نظریه‌های نابرابری جنسی: دو گونه عمده نظریه فمنیستی معاصر بر نابرابری جنسی تاکید دارند: فمنیسم لیبرالی و فمنیسم مارکسیستی چهار مضمون، شاخص نظریه‌های نابرابری جنسی می‌باشند. ۱-زنان و مردان نه تنها موقعیت‌های متفاوتی در جامعه دارند، بلکه در موقعیت‌های نابرابری نیز قرار گرفته‌اند. زنان در مقایسه با مردانی که در همان جایگاه اجتماعی زنان جای دارند، از منابع مادی، منزلت اجتماعی، قدرت و فرصت‌های تحقق نفس کمتری برخوردارند این جایگاه اجتماعی می‌تواند بر طبقه، نژاد، شغل، قومیت، دین، آموزش و ملیت یا بر هر عامل مهم اجتماعی دیگر مبتنی باشد.

۲-این‌که این نابرابری از سازمان جامعه سرچشمه می‌گیرد و از هیچ‌گونه تفاوت مهم زیست‌شناختی یا شخصیتی میان زنان و مردان ناشی نمی‌شود.

۳-سومین مضمون نظریه نابرابری این است که هر چند افراد انسانی ممکن است از نظر استعدادها و ویژگی‌هایشان با یکدگیر تا اندازه‌ای تفاوت داشته باشند، اما هیچ‌گونه الگوی تفاوت طبیعی مهمی وجود ندارد که دو جنس را از هم متمایز کند.

۴-این نظریه‌پردازان با نظریه‌پردازان تفاوت جنسی که تصویری از زندگی اجتماعی را نشان می‌دهند که در آن، تفاوت‌های جنسی به هر دلیل، با دوام و عمیقاً عجین شده در شخصیت می‌باشند و تغییر ناپذیرند، عمیقاً تضاد دارند.

دو گونه عمده‌ی نظریه فمنیستی معاصر بر نابرابری جنسی تاکید دارند: فمنیسم لیبرالی و فمنیسم مارکسیستی.

۱-فمنیسم لیبرالی: این نظریه‌ها به تشخیص تقسیم کار جنسی، وجود و عرضه عمومی و خصوصی که مردان بیشتر در عرضه‌ی عمومی و زنان در عرصه‌خصوصی جای دارند و اجتماعی کردن منظم کودکان به گونه‌ای که بتوانند در بزرگسالی نقش‌هایی متناسب با جنسیت‌شان ایفاء کنند، اکتفاء می‌کنند. اما فمینیست‌های لیبرالی برخلاف نظریه‌پردازان تفاوت جنسی، ارزش ویژه‌ای برای عرصه‌ی خصوصی زنان قایل نمی‌شوند، البته به جز در مواردی که همین عرصه‌ی خصوصی به زنان اجازه می‌دهد تا سعه‌ی صدر عاطفی از خود نشان دهند. در عوض، همین عرصه‌ی خصوصی رشته‌ی بی‌پایانی از توقعات، وظایف خانه‌داری که بی‌اجر و مزد و بی‌اهمیت تلقی می‌شوند، مراقبت از کودکان و خدمت عاطفی، عملی و جنسی به مردان، را برای زنان در برمی‌گیرد. پاداش‌های راستین زندگی اجتماعی مانند پول، قدرت، منزلت، آزادی، فرصت‌های رشد و بالا بردن ارزش شخصی را باید و در عرصه‌ی عمومی جست و جو کرد، بار مسوولیت‌های عرصه خصوصی را به گردن آن‌ها می‌اندازد، آن‌ها را در خانه‌های مجزا محبوس می‌سازد و شوهران را از هر گونه درگیری با گرفتاری‌های عرصه خصوصی معذور می‌دارد. همان نظامی است که نابرابری جنسی را به بار می‌آورد.

تبعیض جنسی از پیشداوری‌ها و عرف‌های تبعیض‌آمیز علیه زنان و باورهای پذیرفته شده درباره‌ی تفاوت‌های«طبیعی» میان زن و مرد که سرنوشت‌های اجتماعی متفاوتی را برای دو جنس رقم می‌زنند، ساخته می‌شود.

فمنیست‌های لیبرال برنامه‌های زیر را برای از میان برداشتن نابرابری جنسی پیشنهاد می‌کنند: ۱-بسیج در جهت کاربرد امکانات موجود سیاسی و قانونی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترس می‌باشند.

۲-تامین فرصت‌های برابر اقتصادی ۳-دگرگونی و خانواده، مدرسه و پیام‌های رسانه‌های همگانی ۴-کوشش‌های همه‌ی افراد برای مبارزه با تبعیض جنسی در هر کجا که روزانه با آن روبه رو می‌شوند، ۵-ترتیب جنسی آرمانی که برای فمنیست‌های لیبرال ترتیبی است که طی آن هر فردی مناسبت‌ترین سبک زندگی را برای خود برگزیند و انتخاب کند گزینش او از سوی دیگران پذیرفته و مورد احترام قرار گیرد.

۲-فمنیسم مارکسیستی

فمنیسم مارکسیستی تحلیل طبقاتی مارکسیستی را به اعتراض اجتماعی فمنیستی پیوند می‌زند. این ترکیب نه تنها نظریه‌ی ستمگری تشدید شده‌ای را ارایه می‌کند بلکه به گونه‌ای بی سر و صداتر، نابرابری جنسی را نیز اعلام می‌نماید. بنیاد این نظریه را مارکس و انگلس نهادند.

مبنای رابطه‌ای تابعیت زنان در خانواده‌ گذاشته شده است، نهادی که به درستی از نام لاتینی خدمتکار برگرفته شده است. خانواده به همان سان که در جوامع پیچیده وجود دارد، در واقع چیزی نیست جز نظامی از نقش‌های مسلط و تحت تسلط. ویژگی‌های اساسی خانواده در جوامع غربی این است که بر محور یک زوج زن و شوهر و فرزندانشان در چهار چوب یک خانوار واحد ساخته شده است؛ پدر‌تبارانه است یعنی تبار و مالکیت از طریق خط کشی مردانه انتقال می‌یابد، پدر‌سالارانه است، یعنی اقتدار در دست رییس مرد خانوار است، تک‌همسری است، دست کم از جهت تکمیل این قاعده‌ که همسر تنها باید با شوهرش روابط جنسی داشته باشد. این معیار دوگانه ، آزادی جنسی بسیار وسیع‌تری را به مردان می‌بخشد. در چهار چوب یک چنین نهادی، به ویژه مانند خانواده‌ی متوسط که زنان در بیرون از خانه شغلی ندارند و در نتیجه از استقلال اقتصادی محرومند، زنان جزو متعلقات یا دارایی‌های شخصی شوهرشان به شمار می‌آیند.

جامعه با ادعای این‌که یک چنین ساختاری نهاد بنیادی همه‌ی جوامع بشری است به این نظام خانوادگی مشروعیت می‌بخشد حال آنکه به گواهی بیشتر شواهد باستانشناختی و انسان شناختی، یک چنین ادعایی دروغ است زیرا در بیشتر دوران ما قبل تاریخ، از این نوع ساختارهای خانوادگی هیچ اثری نیست.

ج ـ نظریه‌های ستمگری جنسی:

همه‌ی نظریه‌های ستمگری جنسی موقعیت زنان را پیامد رابطه‌ی قدرت مستقیم میان زنان و مردان می‌انگارند، رابطه‌ای که طی آن، مردان که منافعی عینی و بنیادی در نظرات، سوء استفاده، انقیاد و سرکوبی زنان دارد، از طریق اعمال ستم جنسی بر زنان، این منافع را برآورده می‌سازند. به اعتقاد بیشتر نظریه‌پردازان ستمگری جنسی، تفاوتها و نابرابریهای جنسی فرآورده‌های پدرسالاری‌اند.

این نظریه‌ها عبارتند از: ۱ ـ فمینیسم روانکاوانه ۲ ـ فمینیسم رادیکالی ۳ ـ فمینیسم سوسیالیستی.

۱ ـ نظریه‌ی فمینیستی روانکاوانه.

فمینیست‌های روانکاوانه معاصر می‌کوشند با کاربرد نظریه‌های فروید وارثان فکری‌اش، پدر‌سالاری را تبیین کنند.

این نظریه‌ها به تعبیر وسیع آن پویایی‌های عاطفی شخصیت و عواطفی را که غالباً ریشه در ژرفای حوزه‌های نیمه خودآگاه یا ناخودآگاه روان دارد، ترسیم می‌کنند و بر آن‌ها تاکید می‌ورزند؛ همچنین برای دوره کودکی و بچگی در الگوبندی این عواطف نقش عمده‌ای قایل‌اند. اما فمینیست‌ها برای کاربرد نظریه‌های فروید می‌بایست در نتیجه‌گیری‌های او تجدیدنظری بنیادی به عمل آورند. فمینیست‌های روانکاو با الگوی خاصی از پدرسالاری کار می‌کنند. شاخص فمینیسم روانکاوانه این نظر است که نظام پدرسالاری نظامی است که همه‌ی مردان طی کنش‌های فردی روزانه‌ی شان، پیوسته و فعالانه در جهت خلق و نگهداشت آن تلاش می‌کنند.

این نظریه‌پردازان در جست‌وجوی تبعیضی برای این معما، به این استدلال روی می‌آورند که شناخت منافع عملی و حساب شده‌ی نظام پدر سالاری برای تبیین حمایت مردان از این نظام کفایت نمی‌کند زیرا این شناخت همیشه نمی‌تواند منبع توجیهی برای این امر باشد که چرا مردان این همه در مورد پدرسالاری مایه می‌گذارند.

فمینیست‌های روانکاو ضمن جست‌وجوی مبانی توان پدر‌سالاری، دو تبیین ممکن را برای تسلط مردان بر زنان تشخیص داده‌اند: یکی هراس از مرگ و دیگری، محیط اجتماعی ـ عاطفی که شخصیت کودکان در آن شکل می‌گیرد.

۱ ـ هراس از مرگ ، یعنی هراس از متوقف شدن جریان فردیت شخص:

نظریه پردازان فمینیستی که این مضمون را مطرح می‌کنند می‌گویند که زنان به خاطر درگیری نزدیک و وسیعی که با زایش و پرورش زندگیهای تازه دارند، نوعاً بسیار کمتر از مردان از تشخیص میرایی‌شان رنج می‌برند.

به هر روی، مردان در برابر چشم‌انداز نابودی‌ فردی‌شان و با وحشت عمیقتری واکنش نشان می‌دهند و یک رشته تدابیر دفاعی برای خود در پیش می‌گیرند که بیشتر آنها به تسلط بر زنان می‌انجامند.

۲‌- مضمون دوم فمینیسم روانکاوانه بر محور رشد در آغاز کودکی و این واقعیت دور می‌زند که در همه‌ی جوامع بشری بچه‌ها و کودکان نخستین و تعیین کننده‌ترین دوره‌ی رشدشان را در رابطه‌ی نزدیکی، ناگسسته و صمیمی با یک زن، مادر یا جانشین مادرشان می‌گذرانند.

رابطه‌ی فرزندان با پدر یا مادر، بسیار گهگاهی، ثانوی و از نظر عاطفی کمتر دچار سردرگمی است. بچه‌ی مذکر از همان آغاز در فرهنگی رشد می‌یابد که برای مردانگی ارزش مثبتی قایل می‌شود ولی به زنانگی بهای کمی می‌دهد.

۲ ـ فمینیسم رادیکال

اساسی‌ترین موضع فمینیسم رادیکال، قایل شدن ارزش بسیار مثبت برای زنان و ابراز گلایه و خشم عمیق بابت ستمگری در مورد آنان است.

فمینیسم‌های رادیکال ارزش ویژه‌ی زن را در مقابله با نظامی جهاتی که به او کم بهاء می‌دهد، تایید می‌کنند؛ آن‌ها با ارایه فهرست مفصل و تکان دهنده‌ای از بد رفتاریهایی که در سراسر جهان با زن‌ها می‌شود، خشم‌شان را از ستم به زنان ابراز می‌دارند.

تجاوز به عنف، بدرفتاری جنسی، بردگی جنسی از طریق فحشای تحمیلی، بدرفتاری با همسر، زنا، تعرض‌های جنسی به کودکان، انواع جراحی‌های دردناک وحشیانه و بی‌مورد و تشریفاتی در مورد رحم زنان و سادیسم پنهانی در پورنوگرافی که همگی را می‌توان به عرف تاریخی و فرهنگی سوزاندن زنان جادوگر نسبت داد که در بیشتر جامع بشری وجود داشته است، سنگسار کردن زنان زناکار، آزار زنان همجنس باز، رسم دختربچه کشی، بستن پای دختران و خودکشی اجباری زنان بیوه‌ی هند و عمل وحشیانه‌ی ختنه‌ی زنان. تصویر زن از دیدگاه فمینیست‌های رادیکال، تصویر زنی است که بر اثر پدرسالاری سلاحی و غرقه به خون شده است.

فمینیستهای رادیکال برخلاف فمینیستهای روانکاو، هم تبیینی از ستمگری جنسی جهانی را به دست می‌دهند و هم الگویی برای فهم تفاوتهای این ستمگری در فرهنگهای گوناگون در اختیارمان می‌گذارند.

۳ ـ فمینیسم سوسیالیستی:

به یک رشته از نوشته‌های آشکارا متفاوتی اطلاق می‌شود که بیشتر با یک دستور عمل نظری و کمتر با نتیجه‌گیری‌های نظری اساسی، وحدت می‌یابند.

فمینیست‌های سوسیالیست این هدف رسمی را برای خود تعیین کرده‌اند که نظریه‌های فمینیستی موجود را در هم ادغام کنند و گامی جلوتر از آن‌ها بردارند.

آن‌ها بیشتر از همه درصدد آنند تا آنچه خود گسترده‌ترین و با ارزش‌ترین سنت فمینیستی می‌خوانند، یعنی اندیشه‌ی فمینیستی مارکسیستی و تفکر فمینیستی رادیکال، را در یکدیگر ادغام کنند.

از این برنامه‌ی ترکیبی دو گونه فمینیسم سوسیالیستی متمایز پدیدار شد: ۱ ـ نخستین گونه تنها بر ستمگری در مورد زنان و بر شیوه‌ای تاکید می‌ورزد که از طریق آن بتوان دانش مارکسیستی ستم طبقاتی را با تحلیل رادیکال فمینیستی ستمگری جنسی ادغام کرد.

۲ ـ نوع دوم فمینیسم سوسیالیستی بر آن است تا همه‌ی صورت‌های ستمگری اجتماعی را توصیف و تبیین کند. این دسته از نظریه‌پردازان سوسیالیست از دانش مربوط به سلسله مرابت طبقاتی و جنسی به عنوان مبنایی برای تحقق درباره‌ی نظامهای ستمگری مبتنی بر طبقه و جنسیت و نیز نژاد، قومیت، سن، ترجیح سنی و جایگاه یک ملت در سلسله مراتب جهانی ملتها استفاده می‌کنند

هم فمینیستهایی که بر پدر سالاری سرمایه‌دارانه تاکید می‌کنند و هم آنهایی که بر تسلط تاکید دارند، به گونه‌ای آشکار یا مخفی، در پایبندی به ماتریالیسم تاریخی به عنوان یک برنامه‌ی تحلیلی وجه اشتراک دارند.

فمینیست‌های سوسیالیست که درصدند ماتریالیسم تاریخی را با تاکید تحلیلی‌شان بر موضوع تسلط پیوند دهند می‌کوشند به نظریه‌‌ای دست یابند که با آن گسترده‌ترین تنظیم اجتماعی انسان، یعنی تسلط را مورد بررسی قرار دهند و در ضمن، به تحلیهای دقیق، تاریخی و عینی تنظیمهای مادی و اجتماعی که موقعیتهای خاص تسلط را مشخص می‌سازند، نیز همچنان پایبند بمانند.

فمینیست‌های سوسیالیست تصویری از سازمان اجتماعی را ترسیم می‌کنند که در آن ساختارهای اجتماعی کلان اقتصاد، سیاست و ایدئولوژی با فرادگردهای اجتماعی خصوصی، نزدیکی و سطح خرد تولید مثل انسان، امور خانگی، جنسیت و ذهنیت، برای حفظ یکی نظام تسلط چند جانبه، کنش متقابل برقرار می‌کنند. عملکردهای این نظام تسلط را هم در الگوهای اجتماعی گسترده می‌توان تشخیص داد و هم در ظرافت‌ها و جزییات روابط فیمابینی.

برنامه‌ی آن‌ها برای دگرگونی، مبتنی بر همین فراگرد کشف است که طی آن، می‌کوشند گروه‌های ستمدیده‌ی مورد بررسی‌شان را در یک کشف دخیل سازند و از این طریق امیدوارند که افراد و گروه‌ها، به شیوه‌‌های گسترده و محدود، عمل کردن در جهت آزادسازی دسته جمعی‌شان را یاد بگیرند.

Older Posts »

دسته‌بندی